مقدمه ای بر روانشناسی
روانشناسی در زمرهی علومی است که در بسیاری از زمینه های مختلف دانش ریشه دوانده است.گستره وقابلیت های این دانش حوزه های بسیار متنوع و مختلفی را در بر می گیرد.
در بین علما ودانشمندان اعصار گذشته کمتر شخصی را می توان پیدا کرد که صرفا بر یک موضوع خاص از علم متمرکز شده باشند.بر خلاف امروز معمولا در گذشته افراد برجسته در زمینه ها و رشته های متعدد وبعضا مختلف از دانش بشری سر امد ومتخصص می شدند.اینکه شخصی ریاضی دان و منجم ودر عین حال پزشک و روانشناسی حاذق و از طرف ساعر وعارفی نامدار باشد به طور عمده مربوط به گذشته هاست و امروزه مخصوصا در دهه های اخیر علم گرایی افراطی از یک سو وبرخی ضرورت های انکار نا پذیر از سوی دیگر حیطه های مختلف دانش را به شدت تجزیه کرده است.اکنون گرایش های کل گرایانه حتی در یک حوزه واحد کمتر مورد توجه قرار می گیرد. به عنوان مثال روانشناسی که روزی زیر مجموعه فلسفه و در زمره علوم عقلی بشمارمی رفت در اوایل قرن نوزدهم به دنبال کوشش های تجربه گرایان نه تنها به یک دانش مستقل تبدیل شد بلکه در ست یا غلط ادعاهایی را نیز در برابر دیدگاه های فلسفی مطرح کرد.
به هر حال طولی نکشید که روانشناسی در شاخه های مختلف علوم وارد شد و خود نیز به حوزه ها یا گرایش های مختلف تقسیم شد به صورتی که هم اکنون تعداد رشته های مستقل روانشناسی قریب به چهل مورد می شود.این حوزه ها اگر چه زیر مجوعه های روانشناسی بشمار می ایند و مشترکات زیادی دارند لیکن در پاره ای موارد در کنار تشابهاتشان به موضوع های می پردازند که بسیار متنوع و متفاوتند.
برای نمونه در اینجا به چند گرایش روانشناسی به صورت بسیار مختصر اشاره
می شود.
1.روانشناسی بایلنی:
این شاخه از روانشناسی برموضوع اختلاللت روانی وارایه روش های پیش گیرانه و درمانی بر مبنای عوامل روانشناختی متمرکز می شود.
2.روانشناسی تربیتی:
در این گرایش به طور عمده از یافته های دانش روانشناسی در تعلیم و تربیت استفاده می شود.
3.روانشناسی اجتماعی:
روابط متقابل اشخاص با یکدیگر تعامل در گروه تبلیغات و یه طور کلی انچه به خصائص روانشناسی گروه ها اجتماعات و جوامع مربوط می شود در این حوزه مورد توجه قرار می گیرد.
4.روانشناسی مشاوره:
کمک به رشد و شکوفایی شخصیت افراد تقویت انها در مواجه با مشکلات شخصیتی خانوادگی و تحصیلی وشغلی و ....پیشگیری از تبدیل نا راحتی ها و مشکلات معمولی به اختلافات عمیق رفتاری وروانی و... از موضوع های مورد علاقه روانشناسان مشاوره است.
5.روانشناسی صنعتی _سازمانی:
روانشناسی صنعتی به روابط مختلف انسان و ماشین انسان وکار بهره وری شخصیت های سانحه پذیر روابط متقابل اشخاص در محیط کار و به طور خلاصه انچه به تعامل شخصیت انسان در محیط های صنعتی یا اداری مربوط می شود می پردازد.
6.رونشناسی نظامی:
روانشناسی نظامی مجموعه غنی از علوم وفنونی است که حول محوریت ویژگی ها و توانمندی های انسان برای نیل به اثر بخشی وکار امدی هر چه بیشتر نیروها و یگان های نظامی متمرکز است. روانشناسی نظامی یک ابزار علمی بسیار مهم در دست طراحان و مدیران و فرمانده هان نظامی است که از ان در اصلاح و بهبود عملکرد افراد برای موفقیت در ماموریت های محوله استفاده می شود موضوع های مثل چه کسی در چه شرایطی ودر چه ماموریتی بهترین بازده و عملکرد را دارد از جمله اساسی ترین نتایج حاصله از دانش روانشناسی نظامی است.
7.روانشناسی سیاسی:
ارتباط تنگاتنگ موضوع روانشناسی با فرد اجتماع و فرهنگ ورود ان رابه حوزه مسایل سیاسی اجتناب نا پذیر کرده است امروزه علوم سیاسی به عنوان یکی از رشته های تخصصی که با ذهن و اندیشه های انسان با در نظر گرفتن پیچیدگی های ان سر وکار دارد از نتایج یافته های روانشناسی به ویژه روانشناسی اجتماعی و شناختی بهره می گیرد .
در نمونه های معرفی شده تفاوت گرایش های مختلف روانشناسی به خوبی روشن است در عین حال نیز واضح است که عنصر پایه و مشترک همگی انسان با تمام پیچدگی ها شگفتی ها و نا شناخته ها یش است در واقع همین فصل مشترک موجب عمق نفوذ و توسعه دانش روانشناسی در زمینه های مختلف شده است.بدیهی است که شناخت صحیح و کامل این فصل مشترک مقدمه و لازمه ورود به مسایل تخصصی و جزیی تر به شمار می اید. علی رغم این هم به دلیل نبود مجال و هم به این دلیل که فرض بر این است که خوانندگان محترم دا نش مقدماتی مورد نیاز در زمینه روانشناسی به شکل عام را دارا هستند از طرح مو ضوع های عمومی پرهیز کرده و به بحث پیرامون روانشناسی اطلاعات می پردازیم. موضوعی که با توجه به قابلیت های ان از ارزش وحساسیت ویژه ای برخوردار است و متاسفانه در جامعه اطلاعاتی ما کمتر به ان توجه شده است.
منابع:1.اتکینسون وهمکاران(1387)زمینه روانشناسی
2.ساعچی محمود (1380)روانشناسی کار
والدین کنترلگر
علایم خانواده های ناهنجار (خانواده هایی که در فضای آن کشمکش، درگیری و سوء رفتار حاکم است):
1- انکار (انکار الکلی بودن و یا اعتیاد به مواد مخدر والدین، نادیده گرفتن مشکلات، نادیده گرفتن شکایات از سوء رفتار جنسی)
2- ناهمسانی، بی ثباتی و غیر قابل پیش بینی بودن.
3- فقدان حس همدلی میان اعضای خانواده.
4- فقدان مرزهای روشن (پرتاب وسایل شخصی اعضای دیگر خانواده، تماس های بدنی نامناسب)
5- معکوس شدن نقش والدین (فرزندان نقش والدین را ایفا میکنند)
6- سیستم خانوادگی بسته (ارتباط با افراد خارج از خانواده محدود و یا منع میشود)
7- پیام ها و گفتگوهای پراکنده، غیر مستقیم و ضد و نقیض.
8- افراط و تفریط در کشمکش ( یا محیط منزل بسیار آرام است و یا جنگ و جدال فراوان در آن حاکم است)
فرزندانی که در خانواده های ناهنجار پرورش می یابند در یکی از 5 نقش زیر در خانواده بسر میبرند:
1- "فرزند محبوب" قهرمان و سوگلی خانواده است کسی که معمولاً نقش والدین را تقلید میکند. و یا صرفاً بدون علت از محبوبیت بیشتری نسبت به سایر فرزندان برخوردار است.
2- "فرزند مشکل ساز" بلا گردان و قربانی خانواده است. کسی که به خاطر همه مشکلات ملامت میشود، و تمام تقصیرها به گردن وی انداخته میشود.
3- "پرستار" کسی که مسئولیت سلامت و حمایت عاطفی خانواده را بعهده دارد.
4- "فرزند گم گشته" فرزند ساکت، آرام و ناپیدای خانواده که خود و نیازهایش نادیده گرفته شده است.
5- "مغز متفکر" فرصت طلبی که از خطاها، نقاط ضعف و لغزش های دیگر اعضای خانواده بهره برداری کرده و به خواسته های خود جامه عمل می پوشاند.
سایر خصایص اینگونه فرزندان:
1- نسبت به دیگران بی اعتماد هستند.
2- در بیان احساسات مشکل دارند.
3- از اعتماد بنفس و عزت نفس پایین رنج میبرند.
4- در برقراری یک رابطه سالم با دیگران مشکل دارند.
5- احساس خشم، اضطراب، افسردگی، تنهایی، درماندگی، شرمساری، گناه و دوست داشتنی نبودن میکنند.
چگونه با گذشته خود کنار بیاییم؟
- شما مسئول اعمال و رفتاری که والدین تان بر شما به عنوان فرزند روا داشته اند نیستید، آنها مسئول هستند. (بنابراین از سرزنش کردن خود دست بکشید و احساس شرمساری و گناه نکنید)
- شما مسئول آن میباشید که هم اکنون با زندگی خود چه کار بکنید، و نه والدین شما. (بنابراین به والدین خود اجازه ندهید شما را کماکان کنترل کنند و از ملامت کردن آنها دست بکشید)
مرحله نخست - از حیث احساسی از خانواده خود جدا شوید،یعنی از جوانب آزار دهنده دوران کودکی،والدین و نقش خانوادگی.
مرحله دوم- در رابطه خود با والدین تان توازن برقرار کنید.
مرحله سوم- زندگی خود را مجدداً تعریف کرده و بازآفرینی کنید.
شفای احساسی همچون شفای جسمی میباشد. وقتی انگشت شما دچار بریدگی میشود، ابتدا آن را شستشو داده و تمیز میکنید و سپس روی آن را با چسب زخم میپوشانید تا آن را از عفونت محافظت کرده باشید. چنانچه پایتان دچار شکستگی شود ابتدا آن را نزد پزشک جا انداخته و سپس روی آن را گچ میگیرید. شفای احساسی نیز به همین منوال است. هنگامی که از لحاظ احساسی دچار جراحت میشوید، شستشوی زخم به مفهوم رویارویی با گذشته حقیقی تان و صحبت کردن درباره آن است. و گچ و چسب زخم که از جراحت محافظت میکند ترک احساسی منزل است. این الزاما به مفهوم ترک فیزیکی از منزل نیست و میتواند شامل انفصال از ارتباط مخرب با والدین و نحوه پرورش تان باشد.
شما قادر نیستید با گفتن "زودتر بهبود پیدا کن" باعث سریعتر ترمیم شدن شکستگی پایتان شوید. برای ترمیم پای شکسته به گچ نیاز است که راه رفتن را برایتان دشوار میسازد. به همین نحو التیام احساسی مستلزم اعمال تغییرات در عادات میباشد که در ابتدا ناراحت کننده و دشوار بنظر خواهند رسید. جدایی احساسی راه را برای ایجاد تعادل در رابطه ی میان شما و والدین تان هموار میسازد. خواه والدین تان در قید حیات بوده و یا فوت کرده باشند. جدایی احساسی به شما این امکان را میدهد تا خود و زندگی تان را از نو تعریف کرده و بازآفرینی کنید، بر اساس اینکه حقیقتاً چه کسی هستید و به کجا میخواهید بروید (به چه اهدافی میخواهید دست یابید) و نه بر اساس والدین و یا گذشته تان.
برای طی مراحل مذکور توصیه میگردد حتما به یک مشاور خبره مراجعه کنید.
راهکارهای غلط کنار آمدن با جراحات و ضربه های عاطفی:
1- نادیده گرفتن و سرکوب احساسات. این عمل سبب میگردد تا شما مهارت های لازم برای کنار آمدن با مشکلات را نیاموخته و به بلوغ هیجانی دست نیابید. این رویه باعث میگردد تا شما گاه عاری از هرگونه احساس باشید و یا عکس آن گاهی اوقات در یک احساس غوطه ور گردیده و نتوانید با آن کنار بیایید.
2- امتناع از برقرای رابطه با دیگران و پنهان کردن تمام آلام و آسیب پذیری هایتان. در پیش گرفتن این رویه در نهایت به تنهایی شما منجر خواهد گردید. همچنین نحوه ی ایجاد صمیمیت و اعتماد سالم را هرگز نخواهید آموخت. در نهایت نیز فرد مستعد آن میشود که به ناچار به افراد ناشایست اعتماد کرده وطرح دوستی بریزد.
3- پناه بردن به مشروبات الکلی، مواد مخدر و یا آرام بخش ها. اما این رویه تنها به مشکلات قبلی شما می افزاید،و دردی از شما دوا نخواهد کرد.
کنار آمدن با والدین کنترلگر:
تنها راه کنار آمدن با والدین کنترل گر در درجه اول گفتگو و مصالحه و در نهایت مبارزه کردن و "نه" گفتن است.
نکته:توجه داشته باشید مادامی که در منزل والدین خود بسر میبرید خواه ناخواه باید تا حدودی تحت کنترل آنها باشید.
چگونه حرف دلمان را بدون رنجاندن همسرخود بیان نمائیم؟
بسیاری افراد تصور می کنند که باید تمام اتفاقات و عوامل موافق نظرشان باشد تا احساس خوشحالی و راحتی کنند. در غیر این صورت ناراضی هستند. زندگی همواره سرشار از لحظات تلخ و شیرین است و نمی توان انتظار داشت که موضوعات و مشکلات ناراحت کننده به وجود نیایند.
البته در عمق و شدت ناراحتی ها نیز وضعیت آقایان متفاوت از خانم هاست. شاید توجه کرده باشید که خانم ها در ساختار فکری خود نیز با آقایان تفاوت هایی دارند. وقتی آقایان از مسئله ای ناراحت هستند یا فکرشان مشغول چیزی است ترجیح می دهند تنها باشند و با کسی صحبت نکنند، زیرا معتقدند که با فکر کردن خودشان می توانند راه حلی برای مسئله مورد نظر پیدا کنند. در چنین شرایطی خانم ها تصور می کنند که آقا از آنجایی که با ایشان احساس صمیمیت نمی کند مایل به مطرح کردن موضوع نیست. چرا که خانم ها عادت دارند در مواردی که با مشکلات روبه رو می شوند مشکل خود را با دیگری در میان بگذارند تا حتی الامکان شنونده باشد و با ایشان احساس همدردی کرده و تایید کند که ناراحتی شان قابل توجه است.
حالا آیا راه هایی وجود دارد که این رنجیدن خانم ها به حداقل برسد یا خیر؟
پاسخ مثبت است. به موارد زیر توجه نمایید تا صحت مطلب را تأیید نمایید:
احساس خوشحالی همواره درونی است
بسیاری افراد تصور می کنند که باید تمام اتفاقات و عوامل موافق نظرشان باشد تا احساس خوشحالی و راحتی کنند. در غیر این صورت ناراضی هستند.
چنانچه ما بپذیریم که ریشه بسیاری از اتفاقات بیرونی در عمق وجود خودمان است قادر به تغییر آنها خواهیم بود.
در برخی شرایط ممکن است شما اصولا احساس خوبی نداشته باشید. در چنین شرایطی هر صحبت یا اتفاقی می تواند شما را برنجاند برای مثال مادری را مجسم کنید که بسیار خوشحال و آرام است. در این حال به کودک خود یک بستنی می دهد اما کودک در دقایق اولیه بستنی را تصادفا روی لباس و زمین می ریزد. در این حال از آنجایی که مادر احساس خوبی داشته با روی خوش لباس و زمین را تمیز می کند. اما مادری را مجسم کنید که ناراحت و عصبانی است و از زندگی خود رضایت ندارد. اگر این اتفاق در مورد کودک این مادر بیفتد احتمالا شروع به داد و فریاد کرده و خود را قربانی کارهای اشتباه اطرافیان می بیند. در هر دو مورد یک اتفاق افتاد اما نحوه نگرش به موضوع متفاوت بود.
وقتی از موضوع یا صحبتی ناراحت می شوید بهتر است اول به احساس خود رجوع کنید. اگر احساس خوبی داشتید به مسئله بپردازید در غیر این صورت با خود بگویید بعدا راجع به آن فکر می کنم. در بسیاری از موارد اگر یک یا چند ساعت از مسئله بگذرد یا حتی اگر شب را به صبح برسانید فکرتان آزادتر شده و در صورت پرداختن مجدد به مسئله خواهید دید که اصلا اوضاع به آن بدی نیز نبوده است پس علتی ندارد که تمام روز خود را خراب سازید و فکر و ذهن خود را به جای پرداختن به کارهای سازنده و موفقیت به یک موضوع جزئی محدود نمایید که درنهایت نیز حاصلی عایدتان نمی شود.
? از طرف مقابل سؤال کنید
در بسیاری موارد از حرکت- رفتار یا گفتاری ناراحت می شوید و آن را بارها در ذهن خود مرور می کنید و هر بار بیش از پیش ناراحت و رنجیده خاطر می شوید. در چنین شرایطی توصیه ما به شما این است که در همان لحظه از طرف مقابل بخواهید منظورش را برایتان توضیح دهد.
برای مثال از او بپرسید «منظورتان چیست؟» یا اینکه «منظورتان این است که...؟» یا اینکه وقتی کسی مرتب از شما ایراد می گیرد مودبانه از او بپرسید «پیشنهاد شما اگر جای من بودید چیست؟» یا اینکه «راه بهتری به نظر شما می رسد؟»
با چنین شیوه های ساده ای متوجه منظور واقعی او می شوید. شاید واقعا طرف مقابل قصد آزردن شما را نداشته. اگر هم داشته با این روش از ادامه کار او جلوگیری می کنید. بدون اینکه مدت ها رنجیده خاطر بمانید.
? مخالفت بدون ناسازگاری را بیاموزیم
لازم نیست تمام انسان ها با یکدیگر هم عقیده باشند. تفاوت بخشی از زندگی طبیعی است. اما می توان با تدبیر این مخالفت ها را دلنشین کرد.
همواره به یاد داشته باشید صرف اینکه با کسی هم عقیده نیستید دلیل ندارد که با او دشمن بوده و از یکدیگر کینه داشته باشید. می توان با افراد روابط محبت آمیزی داشت اما در عین حال با برخی از عقایدشان مخالف بود. یکی از شیوه ها در چنین شرایطی این است که هدف نهایی را بر دوستی پایه گذاری کنیم. یعنی در مورد مسائلی که می دانید با طرف مقابل اختلاف عقیده دارید با او صحبت نکنید تا مجبور نشوید با بحث و مجادله او را متقاعد کنید.
وقتی با فردی مثل همسرتان بر سر تربیت فرزند یا هر مسئله دیگری اختلاف نظر دارید به جای اینکه هر یک سعی در به کرسی نشاندن حرف خود داشته باشید بهتر است با همدلی به وی بگویید: «می دانم که هر دو موافقت و مصالح کلی خانواده را می خواهیم فقط از شیوه ها و راه های مختلف به آن می رسیم. پس می توانیم راه های گوناگون را مورد بررسی قرار دهیم تا بهترین را انتخاب کنیم» نه اینکه مرتب غر زده و بداخلاقی کنیم تا طرف مقابل هم در لاک دفاعی فرو رفته و پافشاری بیشتری بر سر عقیده خود کند.
دقت داشته باشید که هر انسانی طرز تفکر خاص خود را دارد و نمی توان عقیده خود را به کسی تحمیل کرد. اگر هم چنین شود کوتاه مدت است و دوام ندارد. پس گاهی اوقات که رفتار یا گفتار طرف مقابل شما را می آزارد با تدبیر موضوع بحث را تغییر داده و به سمتی ببرید که هر دو بی طرفانه صحبت کنید. خواهید دید که پس از چند دقیقه آرامش لازم دوباره حاکم خواهد شد.
روزنامه کیهان
مقدمه ای بر روانشناسی
روانشناسی در زمرهی علومی است که در بسیاری از زمینه های مختلف دانش ریشه دوانده است.گستره وقابلیت های این دانش حوزه های بسیار متنوع و مختلفی را در بر می گیرد.
در بین علما ودانشمندان اعصار گذشته کمتر شخصی را می توان پیدا کرد که صرفا بر یک موضوع خاص از علم متمرکز شده باشند.بر خلاف امروز معمولا در گذشته افراد برجسته در زمینه ها و رشته های متعدد وبعضا مختلف از دانش بشری سر امد ومتخصص می شدند.اینکه شخصی ریاضی دان و منجم ودر عین حال پزشک و روانشناسی حاذق و از طرف ساعر وعارفی نامدار باشد به طور عمده مربوط به گذشته هاست و امروزه مخصوصا در دهه های اخیر علم گرایی افراطی از یک سو وبرخی ضرورت های انکار نا پذیر از سوی دیگر حیطه های مختلف دانش را به شدت تجزیه کرده است.اکنون گرایش های کل گرایانه حتی در یک حوزه واحد کمتر مورد توجه قرار می گیرد. به عنوان مثال روانشناسی که روزی زیر مجموعه فلسفه و در زمره علوم عقلی بشمارمی رفت در اوایل قرن نوزدهم به دنبال کوشش های تجربه گرایان نه تنها به یک دانش مستقل تبدیل شد بلکه در ست یا غلط ادعاهایی را نیز در برابر دیدگاه های فلسفی مطرح کرد.
به هر حال طولی نکشید که روانشناسی در شاخه های مختلف علوم وارد شد و خود نیز به حوزه ها یا گرایش های مختلف تقسیم شد به صورتی که هم اکنون تعداد رشته های مستقل روانشناسی قریب به چهل مورد می شود.این حوزه ها اگر چه زیر مجوعه های روانشناسی بشمار می ایند و مشترکات زیادی دارند لیکن در پاره ای موارد در کنار تشابهاتشان به موضوع های می پردازند که بسیار متنوع و متفاوتند.
برای نمونه در اینجا به چند گرایش روانشناسی به صورت بسیار مختصر اشاره
می شود.
1.روانشناسی بایلنی:
این شاخه از روانشناسی برموضوع اختلاللت روانی وارایه روش های پیش گیرانه و درمانی بر مبنای عوامل روانشناختی متمرکز می شود.
2.روانشناسی تربیتی:
در این گرایش به طور عمده از یافته های دانش روانشناسی در تعلیم و تربیت استفاده می شود.
3.روانشناسی اجتماعی:
روابط متقابل اشخاص با یکدیگر تعامل در گروه تبلیغات و یه طور کلی انچه به خصائص روانشناسی گروه ها اجتماعات و جوامع مربوط می شود در این حوزه مورد توجه قرار می گیرد.
4.روانشناسی مشاوره:
کمک به رشد و شکوفایی شخصیت افراد تقویت انها در مواجه با مشکلات شخصیتی خانوادگی و تحصیلی وشغلی و ....پیشگیری از تبدیل نا راحتی ها و مشکلات معمولی به اختلافات عمیق رفتاری وروانی و... از موضوع های مورد علاقه روانشناسان مشاوره است.
5.روانشناسی صنعتی _سازمانی:
روانشناسی صنعتی به روابط مختلف انسان و ماشین انسان وکار بهره وری شخصیت های سانحه پذیر روابط متقابل اشخاص در محیط کار و به طور خلاصه انچه به تعامل شخصیت انسان در محیط های صنعتی یا اداری مربوط می شود می پردازد.
6.رونشناسی نظامی:
روانشناسی نظامی مجموعه غنی از علوم وفنونی است که حول محوریت ویژگی ها و توانمندی های انسان برای نیل به اثر بخشی وکار امدی هر چه بیشتر نیروها و یگان های نظامی متمرکز است. روانشناسی نظامی یک ابزار علمی بسیار مهم در دست طراحان و مدیران و فرمانده هان نظامی است که از ان در اصلاح و بهبود عملکرد افراد برای موفقیت در ماموریت های محوله استفاده می شود موضوع های مثل چه کسی در چه شرایطی ودر چه ماموریتی بهترین بازده و عملکرد را دارد از جمله اساسی ترین نتایج حاصله از دانش روانشناسی نظامی است.
7.روانشناسی سیاسی:
ارتباط تنگاتنگ موضوع روانشناسی با فرد اجتماع و فرهنگ ورود ان رابه حوزه مسایل سیاسی اجتناب نا پذیر کرده است امروزه علوم سیاسی به عنوان یکی از رشته های تخصصی که با ذهن و اندیشه های انسان با در نظر گرفتن پیچیدگی های ان سر وکار دارد از نتایج یافته های روانشناسی به ویژه روانشناسی اجتماعی و شناختی بهره می گیرد .
در نمونه های معرفی شده تفاوت گرایش های مختلف روانشناسی به خوبی روشن است در عین حال نیز واضح است که عنصر پایه و مشترک همگی انسان با تمام پیچدگی ها شگفتی ها و نا شناخته ها یش است در واقع همین فصل مشترک موجب عمق نفوذ و توسعه دانش روانشناسی در زمینه های مختلف شده است.بدیهی است که شناخت صحیح و کامل این فصل مشترک مقدمه و لازمه ورود به مسایل تخصصی و جزیی تر به شمار می اید. علی رغم این هم به دلیل نبود مجال و هم به این دلیل که فرض بر این است که خوانندگان محترم دا نش مقدماتی مورد نیاز در زمینه روانشناسی به شکل عام را دارا هستند از طرح مو ضوع های عمومی پرهیز کرده و به بحث پیرامون روانشناسی اطلاعات می پردازیم. موضوعی که با توجه به قابلیت های ان از ارزش وحساسیت ویژه ای برخوردار است و متاسفانه در جامعه اطلاعاتی ما کمتر به ان توجه شده است.
منابع:1.اتکینسون وهمکاران(1387)زمینه روانشناسی
2.ساعچی محمود (1380)روانشناسی کار
والدین کنترلگر
علایم خانواده های ناهنجار (خانواده هایی که در فضای آن کشمکش، درگیری و سوء رفتار حاکم است):
1- انکار (انکار الکلی بودن و یا اعتیاد به مواد مخدر والدین، نادیده گرفتن مشکلات، نادیده گرفتن شکایات از سوء رفتار جنسی)
2- ناهمسانی، بی ثباتی و غیر قابل پیش بینی بودن.
3- فقدان حس همدلی میان اعضای خانواده.
4- فقدان مرزهای روشن (پرتاب وسایل شخصی اعضای دیگر خانواده، تماس های بدنی نامناسب)
5- معکوس شدن نقش والدین (فرزندان نقش والدین را ایفا میکنند)
6- سیستم خانوادگی بسته (ارتباط با افراد خارج از خانواده محدود و یا منع میشود)
7- پیام ها و گفتگوهای پراکنده، غیر مستقیم و ضد و نقیض.
8- افراط و تفریط در کشمکش ( یا محیط منزل بسیار آرام است و یا جنگ و جدال فراوان در آن حاکم است)
فرزندانی که در خانواده های ناهنجار پرورش می یابند در یکی از 5 نقش زیر در خانواده بسر میبرند:
1- "فرزند محبوب" قهرمان و سوگلی خانواده است کسی که معمولاً نقش والدین را تقلید میکند. و یا صرفاً بدون علت از محبوبیت بیشتری نسبت به سایر فرزندان برخوردار است.
2- "فرزند مشکل ساز" بلا گردان و قربانی خانواده است. کسی که به خاطر همه مشکلات ملامت میشود، و تمام تقصیرها به گردن وی انداخته میشود.
3- "پرستار" کسی که مسئولیت سلامت و حمایت عاطفی خانواده را بعهده دارد.
4- "فرزند گم گشته" فرزند ساکت، آرام و ناپیدای خانواده که خود و نیازهایش نادیده گرفته شده است.
5- "مغز متفکر" فرصت طلبی که از خطاها، نقاط ضعف و لغزش های دیگر اعضای خانواده بهره برداری کرده و به خواسته های خود جامه عمل می پوشاند.
سایر خصایص اینگونه فرزندان:
1- نسبت به دیگران بی اعتماد هستند.
2- در بیان احساسات مشکل دارند.
3- از اعتماد بنفس و عزت نفس پایین رنج میبرند.
4- در برقراری یک رابطه سالم با دیگران مشکل دارند.
5- احساس خشم، اضطراب، افسردگی، تنهایی، درماندگی، شرمساری، گناه و دوست داشتنی نبودن میکنند.
چگونه با گذشته خود کنار بیاییم؟
- شما مسئول اعمال و رفتاری که والدین تان بر شما به عنوان فرزند روا داشته اند نیستید، آنها مسئول هستند. (بنابراین از سرزنش کردن خود دست بکشید و احساس شرمساری و گناه نکنید)
- شما مسئول آن میباشید که هم اکنون با زندگی خود چه کار بکنید، و نه والدین شما. (بنابراین به والدین خود اجازه ندهید شما را کماکان کنترل کنند و از ملامت کردن آنها دست بکشید)
مرحله نخست - از حیث احساسی از خانواده خود جدا شوید،یعنی از جوانب آزار دهنده دوران کودکی،والدین و نقش خانوادگی.
مرحله دوم- در رابطه خود با والدین تان توازن برقرار کنید.
مرحله سوم- زندگی خود را مجدداً تعریف کرده و بازآفرینی کنید.
شفای احساسی همچون شفای جسمی میباشد. وقتی انگشت شما دچار بریدگی میشود، ابتدا آن را شستشو داده و تمیز میکنید و سپس روی آن را با چسب زخم میپوشانید تا آن را از عفونت محافظت کرده باشید. چنانچه پایتان دچار شکستگی شود ابتدا آن را نزد پزشک جا انداخته و سپس روی آن را گچ میگیرید. شفای احساسی نیز به همین منوال است. هنگامی که از لحاظ احساسی دچار جراحت میشوید، شستشوی زخم به مفهوم رویارویی با گذشته حقیقی تان و صحبت کردن درباره آن است. و گچ و چسب زخم که از جراحت محافظت میکند ترک احساسی منزل است. این الزاما به مفهوم ترک فیزیکی از منزل نیست و میتواند شامل انفصال از ارتباط مخرب با والدین و نحوه پرورش تان باشد.
شما قادر نیستید با گفتن "زودتر بهبود پیدا کن" باعث سریعتر ترمیم شدن شکستگی پایتان شوید. برای ترمیم پای شکسته به گچ نیاز است که راه رفتن را برایتان دشوار میسازد. به همین نحو التیام احساسی مستلزم اعمال تغییرات در عادات میباشد که در ابتدا ناراحت کننده و دشوار بنظر خواهند رسید. جدایی احساسی راه را برای ایجاد تعادل در رابطه ی میان شما و والدین تان هموار میسازد. خواه والدین تان در قید حیات بوده و یا فوت کرده باشند. جدایی احساسی به شما این امکان را میدهد تا خود و زندگی تان را از نو تعریف کرده و بازآفرینی کنید، بر اساس اینکه حقیقتاً چه کسی هستید و به کجا میخواهید بروید (به چه اهدافی میخواهید دست یابید) و نه بر اساس والدین و یا گذشته تان.
برای طی مراحل مذکور توصیه میگردد حتما به یک مشاور خبره مراجعه کنید.
راهکارهای غلط کنار آمدن با جراحات و ضربه های عاطفی:
1- نادیده گرفتن و سرکوب احساسات. این عمل سبب میگردد تا شما مهارت های لازم برای کنار آمدن با مشکلات را نیاموخته و به بلوغ هیجانی دست نیابید. این رویه باعث میگردد تا شما گاه عاری از هرگونه احساس باشید و یا عکس آن گاهی اوقات در یک احساس غوطه ور گردیده و نتوانید با آن کنار بیایید.
2- امتناع از برقرای رابطه با دیگران و پنهان کردن تمام آلام و آسیب پذیری هایتان. در پیش گرفتن این رویه در نهایت به تنهایی شما منجر خواهد گردید. همچنین نحوه ی ایجاد صمیمیت و اعتماد سالم را هرگز نخواهید آموخت. در نهایت نیز فرد مستعد آن میشود که به ناچار به افراد ناشایست اعتماد کرده وطرح دوستی بریزد.
3- پناه بردن به مشروبات الکلی، مواد مخدر و یا آرام بخش ها. اما این رویه تنها به مشکلات قبلی شما می افزاید،و دردی از شما دوا نخواهد کرد.
کنار آمدن با والدین کنترلگر:
تنها راه کنار آمدن با والدین کنترل گر در درجه اول گفتگو و مصالحه و در نهایت مبارزه کردن و "نه" گفتن است.
نکته:توجه داشته باشید مادامی که در منزل والدین خود بسر میبرید خواه ناخواه باید تا حدودی تحت کنترل آنها باشید.