آکادمی علمی
لبخند زدن در صورت نامحرم(احکام)

لبخند زدن هنگام صحبت با مرد نامحرم، چه حکمی دارد؟


مرجع عالیقدر حضرت ایت الله العظمی بهجت ( دام ظله) سلام علیکم

سؤال :
لبخند زدن هنگام صحبت با مرد نامحرم، چه حکمی دارد؟

ج. اشکال دارد.


منبع خبر: پایگاه اطلاع رسانی ایت الله بهجت


http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز یکشنبه 87/8/26  ، تعداد
شهادت امام کاظم

آسمان امامت و ولایت سرشار از ستاره‌های درخشان دانایی، معرفت و عشق به ذات لایزال الهی است، اما در کثرت زهد و عبادت بین ائمه اطهار (ع) نام ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) هفتمین امام و نهمین معصوم تبلور و عینیت بیشتری دارد.

امامی که به دلیل عبادت‌های بی‌حد و راز و نیازهای عاشقانه با معبود عبد صالحش لقب داده‌اند و از آن رو که بر مشقات و آلام زمانه همواره صبور بود و خشم خود را بر نامرادی‌های آن فرو می‌خورد کاظم لقبش دادند تا اسوه ای باشد برای بشریت و آنان که نیازمند دست یازیدن به دامان پر مهر الهی هستند و با توسل به این ستارگان امامت و ولایت قصد دارند راه رستگاری و سعادت بپیمایند.

این امام بزرگوار در تمامی ابعاد همانند دیگر ائمه پیشتاز بود و در علم و دانایی نیز گوی سبقت را از عالمان زمانه خود ربوده بود به گونه‌ای که در کودکی فقهای مشهوری چون ابوحنیفه از او مساله می‌پرسیدند و کسب علم می کردند.

علم، تواضع، مکارم اخلاق، کثرت صدقات، سخاوت و بخشندگی‌اش در بین مردم زبانزد بود، ایشان همواره شب‌ها به طور ناشناس در کوچه‌های مدینه می‌گشت و به مستمندان کمک می‌کرد و خود در اتاقی که نماز می‌گذارد جز بوریا ومصحف و شمشیر چیز دیگری نداشت.

امام موسی کاظم (ع) پس از رحلت پدر بزرگوار خود امام صادق (ع) به سال ????? هجری قمری برای رسیدن به امامت با چالش‌های بسیاری مواجه شد عده ای اسماعیل و سپس برادر دیگرش عبدالله افطحمی را جانشین پدر می‌دانستند اما برادر دیگر امام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت و به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می‌کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.

برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شان و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (ع) به قدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرویدند.

علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج، نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (ع) را از امام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل شد.

سرانجام امام موسی کاظم (ع) پس از پشت سرگذاردن این ادعاها در حالی که تنها ????سال داشت به مقام امامت نایل شد و ????سال رهبری و و لایت شیعیان را تا زمان شهادت بر عهده گرفت.

کثرت عبادت و زهد امام موسی کاظم به اندازه‌ای بود که مردم همانا او را شایسته مقام خلافت و امامت می‌دانستند که این امر خشم حاکمان زمان را بر می انگیخت مهدیخلیفه عباسی در زمره این حاکمان بود که به دلیل ترس از مقام و موقعیت آن امام بزرگوار، ایشان را مدتی در بغداد بازداشت کرد.

ترس و واهمه حاکمان از امام موسی کاظم (ع) تا بدانجا بود که زمخشری در ربیع الابرار آورده است: که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقات‌ها به امام پیشنهاد کرد فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد فرمود می‌پذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می‌کنم به من واگذاری.

هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است.

هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود:
می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به مامسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست) از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (ع) بست.

در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم (ع) نیز حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر توای پدر من)می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار شد.

درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند.

جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام کرد سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می‌خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و به وسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می‌دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می‌خواهم که می‌خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می‌خواهد امت تو را برهم زند و خونشان بریزد.

آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

عیسی پس از مدتی نامه‌ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ? ????ق در ? ???سالگی گفته اند.


* سخنان برگزیده امام موسی کاظم (ع)
در این نوشتار کوتاه به برخی از سخنان گوهربار آن حضرت اشاره می‌کنیم باشد تا توشه‌ای هر چند اندک از دریای معرفت ایشان برگیریم و به سعادت جاودانگی نزدیک شویم.

- امام کاظم (ع) فرمود: سه چیز تباهی میآورد: پیمان شکنی، رها کردن سنت و جدا شدن از جماعت.

- کمک کردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است.

- اگر به تعداد اهل بدر (مومن کامل) در میان شما بود، قائم ما قیام میکرد - کسی که هر روز خود را ارزیابی نکند، از ما نیست.

- در هر چیزی که چشمانت میبیند، موعظهای است.

- هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز میدارد.

- هر گاه سه نفر در خانه‌ای بودند، دو نفرشان با هم نجوا نکنند زیرا نجوا کردن، نفر سوم را ناراحت میکند.

- مبادا از خرج کردن در راه طاعت خدا خودداری کنی، و آنگاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج کنی.

- مبادا حریم میان خود و برادرت را (یکسره) از میان ببری، چیزی از آن باقی بگذار، زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم و حیا است.

- خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رای و فرمانبر هر کس مباش.

- مصیبت برای شکیبا یکی است و برای ناشکیبا دوتا.



منبع خبر: ایرنا

 

http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز یکشنبه 87/8/26  ، تعداد
چرا در اذان میگوئیم(اشهد ان علیا...

چرا شیعیان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علی ولی الله » را میگویند؟

پاسخ:

بسیاری از شیعیان این عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان می آورند ، در ابتدا باید گفت که اجماع شیعیان بر استحباب این شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند :

نظر علمای شیعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن علیا ولی الله»:

در این زمینه دو نظر موجود است :

1- عده ای آن را جزء مستحب می دانند ؛ یعنی مانند قنوت که جزئی از نماز بوده و مستحب است .

2- عده ای نیز آن را مستحب می دانند ؛ اما بدون قصد جزئیت ؛ یعنی مستحبی است که جزو اجزای اذان نیست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن یا شنیدن نام گرامی رسول اسلام صلی الله علیه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنیدن نام ایشان مخصوص به غیر اذان نیست ؛ یعنی حتی در اذان هم اگر کسی نام ایشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وکسی در این زمینه اشکال نگرفته است .

در مورد شهادت ثالثه نیز همین مطلب جاری است ؛ زیرا در روایات شیعه چنین آمده است که هر زمان شخصی شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیغمبر گرامی اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولایت امیر مومنان نیز بدهد .

صاحب جواهر می گوید:

« الا انه لا بأس بذکر ذلک لا علی سبیل الجزئیة عملاً بالخبر المزبور ولا یقدح مثله فی الموالاة و الترتیب، بل هی کالصلاة علی محمد عند سماع اسمه... بل لو لا تسالم الأصحاب لأمکن دعوی الجزئیة بناء علی صلاحیّه العموم لمشروعیة الخصوصیة. و الامر سهل.»

جواهر الکلام 9: 87.

« ولی اشکالی ندارد ذکر شهادت سوم نه به عنوان جزئیت، بلحاظ عمل کردن به روایت احتجاج و این معنی شهادت سوم ضرری به موالات و ترتیب اذان و اقامه نمی زند، بلکه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنیدن اسم ایشان در اذان و بلکه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئیت نبود جا داشت ادعای جزئیت آنرا می کردیم، بنابراینکه عمومات صلاحیت دارند خصوصیت برای عبادت تشریع کنند.

و اگر کسی در فتوای عده ای از علما دیده شود که حکم به تحریم آن کرده اند ، مقصود حکم به تحریم به نحو جزئیت بوده است ؛ یعنی آن را نباید به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون این قصد ، اشکالی ندارد .

روایات بر جواز شهادت ثالثه :

روایت اول :

روی القاسم بن معاویة قال : قلت لأبی عبد الله ( علیه السلام ) : هؤلاء - أی السنة - یروون حدیثا فی أنه لما أسری برسول الله رأی علی العرش مکتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق ، فقال ( علیه السلام ) : سبحان الله ، غیّروا کل شئ حتی هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( علیه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش کتب علیه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، ولما خلق الله عز وجل الماء کتب فی مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، ولما خلق الله عز وجل الکرسی کتب علی قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، وهکذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئیل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضین - إلی قضایا أخری ، فقال فی الأخیر : قال ( علیه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر کتب علیه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، وهو السواد الذی ترونه فی القمر ، فإذا قال أحدکم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فلیقل : علی أمیر المؤمنین.

الاحتجاج : 158

از امام جعفر صادق علیه السلام چنین روایت شده است که :

به حضرت عرض نمودم : ایشان ( سنیان ) روایتی نقل می کنند که وقتی رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روی عرش نوشته ای دید که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صدیق!!!

پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چیز را تغییر دادند ؛ حتی این را ؟ گفتم : آری ؛ پس فرمودند : خداوند وقتی عرش را آفرید بر روی آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین ؛ و وقتی آب را آفرید در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علی امیر المومنین ؛ و وقتی خداوند کرسی را آفرید بر پایه های آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین ؛ و وقتی خداوند لوح را آفرید نیز چنین کرد ؛ و وقتی جبریل را آفرید ؛ و وقتی زمین ها را آفرید ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقیت خداوند ماه را آفرید بر روی آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین ؛ و این همان سیاهی است که در ماه می بینید ؛ پس هر زمان که یکی از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس باید بگوید :علی ولی الله

و همانطور که در بحث بالا گذشت ، این روایت مربوط به زمان یا مکان خاصی نیست و شامل اذان نیز می گردد .

تایید این مضمون در روایات اهل سنت :

در روایات اهل سنت ، روایاتی را می بینیم که این مضمون را تایید می نماید :

روایت اول :

عن ابی الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسری بی الی السماء إذا علی العرش مکتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ایّدته بعلی .

الدر المنثور سیوطی ج 4 ص 153، الخصائص الکبری السیوطی ج 1 ص 7، الشفاء قاضی عیاض ص 138، المناقب ابن المغازلی ص 39، الریاض النضرة فی مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطین ص120.

از ابی حمراء از رسول خدا ( ص) روایت شده است که فرمودند : وقتی که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدایی جز خدای یگانه نیست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علی پشتیبانی نمودم .

روایت دوم :

عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتانی ملک فقال:یا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلک من رسلنا علی ما بعثوا . قلت:علی ما بعثوا ؟ قال:علی ولایتک وولایة علی بن ابی طالب.

معرفة علوم الحدیث حاکم النیسابوری ص96 .

از ابن مسعود – در ذیل آیه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روایت شده است که فرمود : ای محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطی فرستاده شده اند ؟ پرسیدم به چه شرطی فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب

روایت سوم :

عن حذیفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متی سمّی علی أمیر المؤمنین ما انکروا فضله ، سمّی أمیر المؤمنین وآدم بین الروح والجسد ، قال الله تعالی: وإذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریّتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربّکم قالت الملائکة بلی فقال: أنا ربّکم محمد نبیّکم علی أمیرکم.

فردوس الاخبار دیلمی ج 3 ص 399 .

از حذیفه از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) روایت شده است که فرمودند : اگر مردم می دانستند چه زمانی علی را به امیری مومنان انتخاب کردند ، برتری او را انکار نمی کردند ؛ او زمانی امیر مومنان شد که آدم بین روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند می فرماید : « و هنگامی که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت های ایشان نسل ایشان را بیرون آورد و ایشان را شاهد بر خویش گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم ؟

گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمایم ؛ محمد پیامبر شما و علی امیر شما .

روایت دوم :

روایتی است که آن را سید نعمت الله جزایری از استاد خویش مرحوم مجلسی مرفوعا از رسول خدا نقل می کند که فرمودند :

عن رسول الله (ص) قال: یا علی انی طلبت من الله ان یذکرک فی کل مورد یذکرنی فأجابنی واستجاب لی .

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جایی که من را ذکر می کند تو را نیز ذکر نماید ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .

طبق این روایت در هر جایی که رسول خدا ذکر می شود ( که اذان نیز از جمله آن هاست ) امیر مومنان نیز ذکر خواهد شد .

شاهد بر این روایت در کتب اهل سنت :

از جمله شواهد این روایت ، روایتی است که اهل سنت در مورد امیر مومنان نقل می کنند که رسول خدا به ایشان فرمودند :

ما سئلت ربّی شیئا فی صلاتی إلاّ اعطانی وما سألت لنفسی شیئا إلاّ سألت لک .

مجمع الزوائد ج 9 ص 110، کنز العمّال ج 13 ص 113، الریاض النضرة ج 2 ص 213 .

از پروردگار خویش در نمازم هیچ چیز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و برای خویش چیزی نخواستم مگر آنکه آن را برای تو نیز خواستم .

و قطعا در این زمینه روایات دیگری نیز موجود بوده که به دست ما نرسیده است ؛ مرحوم علامه مجلسی می فرمایند :

وأقول : لا یبعد کون الشهادة بالولایة من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشیخ والعلامة والشهید وغیرهم بورود الأخبار بها .

بحار الانوار ج 84 ص 111 .

و می گویم : بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزای مستحب اذان باشد ؛ زیرا شیخ (‌طوسی ) و علامه (‌حلی )‌ و شهید و غیر ایشان ، شهادت داده اند که روایاتی در این زمینه آمده است .

بنا بر این شهادت ثالثه نزد بیشتر علمای ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامی اسلام است و خود نیز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزای اذان به شمار نمی رود .

حضرت آیت الله العظمی سیستانی نیز در منهاج الصالحین ج 1 ص 191 به این مطلب اشاره فرموده اند .

شهادت ثالثه از چه زمانی شروع شده و آیا جدای از روایات عامه روایت خاصی نیز دارد ؟

ابوذر در اذان شهادت به ولایت می‌داد :

در این زمینه مراغی مصری از علمای اهل سنت در کتاب خویش السلافة فی امر الخلافة دو روایت از جناب صحابی عظیم الشان ابو ذر غفاری و نیز صحابی گرانمرتبه سلمان فارسی نقل می کند :

روایت اول در مورد ابوذر:

أخرج أن رجلا دخل علی رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) وقال : یا رسول الله إنّ أبا ذر یذکر فی الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولایة لعلی علیه السلام .


قال رسول اللّه‌(صلی الله علیه وآله وسلم ) کذلک ، أو نسیتم قولی فی غدیر خم : من کنت مولاه فعلی مولاه ) ؟ .

السلافة فی أمر الخلافة، ص 32.

شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفت : ای رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولایت علی می دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همین است ؛ آیا کلام من را در روز غدیر خم فراموش کردید که « هرکس که من مولای اویم پس علی مولای اوست »؟

روایت دوم در مورد سلمان :


دخل رجل علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ، فقال : یا رسول الله ! إنی سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلک ، فقال صلی الله علیه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد یشهد فی أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولایة لعلی (علیه السلام) ، قال (صلی الله علیه وآله وسلم ): سمعت خیرا.

السلافة فی أمر الخلافة، ص 32.

شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفت : ای رسول خدا ،چیزی را شنیدم که تا کنون نشنیده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چیزی است ؟

پاسخ داد :‌سلمان در اذان خویش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولایت علی علیه السلام می دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چیز نیکویی را شنیده ای !!

بنا بر این نمی توان و نباید گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت های در اذان دانست .

برای تکمیل بحث ، بحث بدعت های در اذان را نیز ضمیمه مطلب بالا می نماییم :

بدعت ها در اذان :

الصلاة خیر من النوم:

1- الصلاة خیر من النوم از بدعتهای حضرت خلیفه ثانی‌عمر بن خطاب بوده و در زمان پیامبر اکرم این جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهری، و امام مالک و قرطبی تصریح دارند:

الف ) امام مالک می‌گوید:

اِن المؤذن جاء الی عمربن الخطاب یؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خیر من النوم فأمره أن یجعلها فی نداء الصبح.

هنگامیکه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسیدن وقت نماز صبح را به او اعلام کند عمر را دید که به خواب فرو رفته فریاد برآورد: الصلاة خیر من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از این پس این عبارت را در اذان صبح قرار دهند.


الموطّا 1: 72
ب) ابن حزم می‌گوید:

الصلاة خیر من النوم، ولا نقول بهذا ایضا لأنه لم یأت عن رسول اللّه - صلی اللَّه علیه و سلّم .

الصلاة خیر من النوم ؛ ما آن را قبول نداریم ؛ زیرا از رسول خدا نیامده است


المحلی 3: 161

2- السلام علیک ایها الامیر:

احناف به پیروی از امام ابو یوسف در فصول اذان و قبل از حی علی الصلاة جایز می‌دانند جمله‌ای را اضافه کرده و خطاب به خلیفه وقت بگویند: السلام علیک ایها الامیر و رحمة الله و برکاته –

الف) سرخسی می‌گوید:

قد روی عن ابی یوسف رحمة الله انه قال: لابأس بأن یخصّ الأمیر بالتثویب فیأتی بابه فیقول: السلام علیک ایها الامیر و رحمة الله و برکاته حی علی الصلاة مرتین حی علی الفلاح مرتین الصلاة یرحمک اللّه

از ابو یوسف روایت شده است که گفت : اشکالی ندارد که تنها مخصوص حاکم تثویب کند (او را به نماز دعوت کند) پس به در خانه او آمده و بگوید :"السلام علیک ایها الامیر ورحمة الله وبرکاته" و سپس دوبار حی علی الصلاة و دو باز حی علی الفلاح و سپس " الصلاة یرحمک الله"

المبسوط 1: 131

ب) حلبی می‌گوید:


«عن أبی یوسف: لا أری بأساً أن یقول المؤذن السلام علیک أیها الامیر و رحمة الله و برکاته حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، الصلاة برحمک الله.» لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمین، ای و لهذا کان مؤذن عمر بن عبدالعزیز - رضی‌الله عنه - یفعله.

از ابو یوسف نقل شده است که گفت : اشکالی نمی بینم در اینکه موذن بگوید : السلام علیک ایها الامیر ورحمة الله وبرکاته حی علی الصلاة حی علی الفلاح الصلاة یرحمک الله .


زیرا حاکمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همین دلیل موذن عمر بن عبد العزیز چنین می کرده است .

السیرة الحلبیة 3: 304

مصادر ذیل نیز در این زمینه مشاهده شود:


الهدایة فی شرح البدایة 1: 42 الجامع الصغیر 1: 38- تاریخ مدینة دمشق، ج 60: 40 - شرح الزرقانی 1: 215 - تنویر الحوالک ج 1، ص 71 - الذخیره 2: 47 - مواهب الجلیل 1: 431، الطبقات الکبری 5: 334 و 359.

3- حذف «حی علی خیر العمل» از اذان:


الف) صاحب اضواء البیان می گوید :


که ابن عمر در اذان خود آن را می گفته است نیز علی بن الحسین می گفته این همان اذان اولیه(بدون تغییر) است .بلال نیز گاهی اینچنین اذان می گفته است.

اضواء البیان ج8 ص 156

ب) بیهقی در سنن کبرای خود می گوید :

1842 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأ بو سعید بن أبی عمرو قالا ثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا یحیی بن أبی طالب ثنا عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالک بن أنس عن نافع قال کان بن عمر یکبر فی النداء ثلاثا ویشهد ثلاثا وکان أحیانا إذا قال حی علی الفلاح قال علی أثرها حی علی خیر العمل ورواه عبد الله بن عمر عن نافع قال کان بن عمر ربما زاد فی أذانه حی علی خیر العمل ورواه اللیث بن سعد عن نافع

ابن عمر در اذان خود سه بار الله اکبر می گفت و سه بارشهادت می داد ، وگاهی اوقات نیز وقتی حی علی الفلاح را می گفت ، در پشت سر آن می گفت : حی علی خیر العمل ....

ابن عمر گاهی در اذانش حی علی خیر العمل را زیاد می کرد .

1843 کما أخبرنا أبو عبد الله الحافظ أنا أبو بکر بن إسحاق ثنا بشر بن موسی ثنا موسی بن داود ثنا اللیث بن سعد عن نافع قال کان بن عمر لا یؤذن فی سفره وکان یقول حی علی الفلاح وأحیانا یقول حی علی خیر العمل ورواه محمد بن سیرین عن بن عمر أنه کان یقول ذلک فی أذانه وکذلک رواه نسیر بن ذعلوق عن بن عمر وقال فی السفر وروی ذلک عن أبی أمامة

ابن عمر در سفر اذان نمی گفت و در اذان خود می گفت : حی علی الفلاح و گاهی در پشت سر آن می گفت : حی علی خیر العمل

1844 وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أنا أبو بکر بن إسحاق ثنا بشر بن موسی ثنا موسی بن داود ثنا حاتم بن إسماعیل عن جعفر بن محمد عن أبیه أن علی بن الحسین کان یقول فی أذانه إذا قال حی علی الفلاح قال حی علی خیر العمل ویقول هو الأذان الأول

از علی بن الحسین (امام سجاد) نقل شده است که در اذان خود وقتی به حی علی الفلاح می رسید می گفت : حی علی خیر العمل و می گفت این اذان اول است (اذان قبل از تحریف)

سنن البیهقی الکبری ج1/ص424
ج) ابن ابی شیبه می گوید :


من کان یقول فی أذانه حی علی خیر العمل :

2239 حدثنا أبو بکر قال نا حاتم بن إسماعیل عن جعفر عن أبیه ومسلم بن أبی مریم أن علی بن حسین کان یؤذن فإذا بلغ حی علی الفلاح قال حی علی خیر العمل ویقول هو الأذان الأول

2240 حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه کان یقول فی أذانه الصلاة خیر من النوم وربما قال حی علی خیر العمل

2241 حدثنا أبو أسامة قال نا عبید الله عن نافع قال کان بن عمر زاد فی أذانه حی علی خیر العمل

کسانی که در اذان خود حی علی خیر العمل می گفته اند :

...علی بن الحسین اذان می گفت ، پس وقتی که به حی علی الفلاح رسید گفت : حی علی خیر العمل و فرمود که این اذان اول است .

... ابن عمر در اذان خود می گفت الصلاة خیر من النوم و گاهی می گفت حی علی خیر العمل

...ابن عمر در اذان خود حی علی خیر العمل را زیاد می کرد .
مصنف ابن أبی شیبة ج1/ص195

د) عبد الرزاق صنعانی می گوید :


1797 عبد الرزاق عن بن جریج عن نافع عن بن عمر أنه کان یقیم الصلاة فی السفر یقولها مرتین أو ثلاثا یقول حی علی الصلاة حی علی الصلاة حی علی خیر العمل


ابن عمر هنگامی که در سفر نماز می خواند آن را دو یا سه بار می گفت ؛ می گفت : حی علی الصلاة حی علی الصلاة حی علی خیر العمل

مصنف عبد الرزاق ج1/ص464:

هـ) متقی هندی در کنز العمال می گوید :


23174 - عن بلال کان بلال یؤذن بالصبح فیقول حی علی خیر العمل

بلال اذان صبح را می گفت ، پس در آن می گفت : حی علی خیر العمل

کنز العمال ج8/ص161

و) ابن حجر در لسان المیزان می گوید :

زعم أنه سمع بن هارون عن الحمانی عن أبی بکر بن عیاش عن عبد العزیز بن رفیع عن أبی محذورة رضی الله عنه قال کنت غلاما فقال لی النبی صلی الله علیه وسلم اجعل فی آخر أذانک حی علی خیر العمل وهذا حدثنا به جماعة عن الحضرمی عن یحیی الحمانی


ابی محذوره گفته است : جوان بودم که رسول خدا صلی الله علیه [وآله] و سلم فرمودند در آخر اذانت حی علی خیر العمل بگو

لسان المیزان ج1/ص268
جالب اینکه مولف لسان المیزان بعد از نقل این مطلب می گوید وی بخاطر نقل این روایت ضعیف است!!! یعنی چون این حرف مخالف مذهبشان است راوی آن را دروغگو می پندارد با اینکه باقی علمای اهل سنت وی را تایید کرده اند.

و) زیلعی می گوید :

ما جاء فی حی علی خیر العمل أخرجه البیهقی عن عبد الله بن محمد بن عمار وعمار وعمر ابنی أبی سعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن أجدادهم عن بلال أنه کان ینادی بالصبح فیقول حی علی خیر العمل فأمره النبی صلی الله علیه وسلم أن یجعل مکانها الصلاة خیر من النوم وترک حی علی خیر العمل انتهی قال البیهقی لم یثبت هذا اللفظ عن النبی صلی الله علیه وسلم فیما علم بلالا وأبا محذورة ونحن نکره الزیادة فیه والله اعلم قال فی الإمام ورجاله یحتاج إلی کشف أحوالهم انتهی واخرج البیهقی أیضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالک بن أنس عن نافع قال کان بن عمر أحیانا إذا قال حی علی الفلاح قال علی أثرها حی علی خیر العمل ثم أخرجه عن اللیث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال ورواه عبید الله بن عمر عن نافع ان بن عمر ربما زاد فی اذانه حی علی خیر العمل

آنچه که در مورد حی علی خیر العمل آمده است :

بیهقی از ... نقل کرده است که بلال اذان صبح را می گفت پی می فرمود حی علی خیر العمل ؛ پس رسول خدا به او دستور دادند که به جای آن الصلاة خیر من النوم را قرار دهد و آن را رها کند .

بیهقی گفته است که این متن با این الفاظ – در مورد چیزهایی که به بلال و ابا محذوره یاد دادند ( که حی علی خیر العمل را بردار و جای آن الصلاة خیر من النوم بگذار)- از رسول خدا نرسیده است ولی ما زیاده را در اذان مکروه می دانیم ( لذا حی علی خیر العمل نمی گوییم)...ابن عمر گاهی اوقات وقتی می گفت حی علی الفلاح به دنبال آن می گفت حی علی خیر العمل ... ابن عمر گاهی در اذان خود حی علی خیر العمل می گفت .

نصب الرایة ج1/ص290

جالب توجه آن است زیلعی گفته است روایت صحیح نداریم که رسول خدا به بلال گفته باشند الصلاة خیر من النوم و تنها داریم که بلال در اذان خود حی علی خیر العمل می گفت. ولی می گوید ما زیاد کردن ( حی علی خیر العمل ) را در اذان مکروه می دانیم!!!



منبع خبر: مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

 

http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز یکشنبه 87/8/26  ، تعداد
ولادت امام حسین

امروز در تاریخ؛
ولادت امام حسین(ع)

در این روز در سال 4 هـ آقای شهیدان و سرور و سالار شیعیان و دلباختگان، اشک هر مؤمن، امام زاهد عابد، شهید غریب، عطشان نینوا حضرت أباعبدالله الحسین الشهید(ع) عالم را به نور خود منور فرمود.

اقوال دیگر در مورد تاریخ ولادت آن حضرت پنجم شعبان و سی ام ربیع الأول و دوازدهم رجب است.

 


القاب امام حسین(ع)


نام مبارک آن حضرت در تورات شبیر و در انجیل طاب است. پدرشان مولانا و مقتدانا أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع) و مادرشان حضرت ولیةالله و حبیبته خاتون دو سرا صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) است.


 


کنیه آن حضرت أبوعبدالله و کنیه خاص آن حضرت أبوعلی است. القاب حضرت الشهید، السعید، السبط الثانی، الإمام الثالث، الرشید، الطیب، الوفی، السید، الزکی، المبارک، تابع لمرضات الله است.


 


پیامبر(ص) در ولادت امام حسین(ع)


هنگامیکه خبر ولادت آن حضرت به پیامبر گرامی(ص) رسید، به خانه أمیرالمؤمنین(ع) آمدند و به اسماء فرمودند تا مولود را بیاورد. اسماء حضرت را در پارچه ای سفید پیچید و خدمت رسول اکرم(ص) آورد. پیامبر(ص) در گوش راست آن حضرت اذان و در گوش چپ اقامه فرمودند.


 


روز اول یا هفتم ولادت، امین وحی الهی جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: سلام خداوند بر تو باد ای پیامبر، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون شبیر نام بگذار، که به عربی حسین گفته می شود. چون علی(ع) برای شما بسان هارون برای موسی بن عمران است، جز آنکه شما خاتم پیامبرانی.


 


به این ترتیب نام پر عظمت "حسین" از جانب پروردگار برای دومین فرزند فاطمه(س) انتخاب شد. در این روز ملائکه آسمانها برای عرض تهنیت به مناسبت این ولادت خدمت پیامبر(ص) رسیدند و از خاک قبر آن بزرگوار برای پیامبر(ص) آوردند و به آن حضرت تعزیت نیز گفتند.


 


یکی از معجزات روز ولادت آن حضرت این بود که فطرس ملک یا دردائیل پناه به آن امام مظلوم برد و خداوند او را بخشید و او را به مقام قبلی اش باز گردانید.


 


دوران زندگی امام حسین(ع)


آن حضرت شش سال و چند ماه با جد گرامی خود رسول اکرم(ص) بود. مدت سی سال با پدر بزرگوار خود مولای متقیان امیرمؤمنان(ع) زندگی کرد و در جمل، صفین و نهروان شرکت داشت.


 


در دوران زمامداری غاصبانه عمر، امام حسین(ع) در سن ده سالگی وارد مسجد شد و خلیفه دوم را بر منبر پیامبر(ص) مشاهده کرد که سخن می گفت. از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبر پدرم فرود آی!


 


بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) همراه و شریک رنجهای امام حسن(ع) بود و شاهد بود که معاویه و دیگر منافقین و کافران چگونه دهان آلوده خود را به بدگویی پدر بزرگوارش امیر المؤمنین و برادرش امام حسن(ع) می گشایند.


 


پس از آنکه امام مجتبی(ع) را مظلومانه شهید کردند؛ امامت به آن وجود سرا پا جود رسید و بعد از مصائب و اذیتها و زخم زبانها، در روز عاشورا آن حضرت را به شهادت رسانیدند.


 


در این روز امضای مبارک از ناحیه امام زمان(ع) در رابطه با ولادت امام حسین(ع) به قاسم بن علاء همدانی صادر شد.


http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز یکشنبه 87/8/26  ، تعداد
ورود کالاهای اسرائیلی به عربستان

با گرگ دوستی نتوان کرد !
ورود مواد غذایی سرطانی اسرائیل به عربستان

این مواد ساخت اسرائیل، چین و تایوان شامل حشره کش ها، اسباب بازی کودکان، مواد خوش بو کننده، سیگارها، بعضی از پودرهای خوراکی و شیرینی جات است که حاوی مواد سرطانی است.


اتاق بازرگانی و صنعت عربستان از ورود مواد غذایی سرطانی ساخت رژیم صهیونیستی به این کشور و امارات هشدار داد.

به گزارش شیعه نیوز، اتاق بازرگانی و صنعت عربستان با افشای این موضوع با صدور بخشنامه ای اعلام کرد : قاچاقچیان مناطق ساحلی بین یمن ، جیبوتی و سومالی مواد غذایی و صنعتی سرطانی به این کشور و امارات وارد می کنند.

بنابر این بخشنامه، این درحالی است که یک مقام مسئول اسرائیلی چندی پیش از انجام دیدارهای محرمانه بین دو طرف عربستانی و اسرائیلی در یکی از کشورهای اروپایی خبر داد.

شخصیت های عربستانی با تایید این دیدارها بر جنبه اقتصادی و ورزشی بودن آن تاکید کردند.


منبع خبر: مهر به نقل از روزنامه الشرق قطر

 

http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز یکشنبه 87/8/26  ، تعداد
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >


مطالب طلایی - کلیک کنید

آمــار سایت

بازدیــــد امـــــروز : 3
بازدیــــــــد دیـــــــــروز : 15
بازدیـــــــــد کــــــــــل : 254545
تعـــــداد یادداشت هـــــــا : 871
منوی اصلی

صفحـه اول سایـت

تحقیق هــای قابل ویــرایش

پاورپوینت هـای آموزشـی و درسی

طرح درس هـای برتر معلمان

نظرات و پیشنهادات

فهرست موضوعی

انیمیشن درسی و پاورپوینت (11)
آموزش مطالب مفید و کاربردی (6)
پرسش و پاسخ های علمی (4)
طرح درس ویژه دوره ابتدایی (66)
طرح درس ویژه متوسطه اول (10)
طرح درس ویژه متوسطه دوم (640)
تحقیق و مقاله دانش آموزی (17)
مطالب مرتبط با درس و مدرسه (20)
آداب و رسوم زندگی ایده آل (13)
دانستنیهای علمی و عمومی (8)
پروژه و فعالیت های درسی (2)
شگفتـی حیوانات و گیاهــان (4)
طرح درس دوره اول ابتدایی (7)
طرح درس دوره دوم ابتدایی (4)
طرح درس دوره اول متوسطه (7)
پاورپوینت دوره اول ابتدایی (1)
پاورپوینت دوره اول متوسطه (8)
پاورپوینت دوره دوم متوسطه (1)
لیست آخرین مطالب

پاورپوینت درس نهم علوم تجربی ششم
پاورپوینت درس دهم علوم تجربی ششم
پاورپوینت درس اول فصل اول مطالعات اجتماعی ششم
پاورپوینت درس هفتم علوم تجربی ششم
پاورپوینت درس دوازدهم آموزش قرآن پایه هفتم آموزش مفاهیم و امتحان
پاورپوینت درس یازدهم آموزش قرآن پایه هفتم: آموزش مفاهیم و قرآن د
پاورپوینت درس دهم آموزش قرآن پایه هفتم: آموزش مفاهیم و استاد عبد
پاورپوینت درس پانزدهم همسفر ناشناس هدیه سوم دبستان
پاورپوینت درس چهاردهم ام ابیها هدیه سوم دبستان
پاورپوینت درس سیزدهم انتخاب پروانه هدیه سوم دبستان
پاورپوینت درس 11 فارسی پایه یازدهم: یاران عاشق
پاورپوینت درس 10 فارسی پایه یازدهم: بانگ جَرَس
پاورپوینت درس 14 فارسی چهارم دبستان (ابتدایی): ادب از که آموختی؟
پاورپوینت درس 13 فارسی چهارم دبستان (ابتدایی): لطف حق (امید)
پاورپوینت درس 10 پیام های آسمان پایه هفتم ( ستون دین )
[همه عناوین(871)][عناوین آرشیوشده]

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/riazi/6af5e218c7b634c3d7afd741834f59d2.jpg