&داستان دوستان شماره9
? کاهوهای مانده: از پیچ کوچه که می گذری، پاهایت سست میشوند. همانجا می ایستی و نگاهت به گوشه ای معطوف می شود . حالا بوی فضای تازه ، از یادت میرود. کسی جلوی دکان سبزی فروشی ایستاده است، کسی که بوی لطیف حضورش را ، بخوبی حس میکنی، قند تو دلت آب میشود. چه لحظه بابرکتی! نگاهت با دیدن استاد، روشن میشود.می خواهی مثل همیشه خوب نگاهش کنی و در حرکاتش غرق شود و لذت ببری. اصلاً خواسته همیشگی دل تو همین است. جلوترمیروی و باز به استاد خیره میشوی، دیدنش چقدربرایت شیرین است. خوب که دقت میکنی، استاد را در حال سوارکردن کاهو می بینی، میخواهی بروی و کمکش کنی، اما چیزی در دلت، مانع میشود. استاد قد خمیده ای که دارد، آرام آرام کاهوهای لطیف را کنار میزند بعد کاهوهای پلاسیده را بر می دارد و در بغلش میگذارد، تعجب میکنی، مرد عرب سبزی فروش ، سرش به کار خودش است. استاد بسته کوچکی از کاهوهای پلاسیده را توی ترازو می گذارد. در فکر فرو می روی ((یعنی استاد، آن کاهوها را برای چه می خرد. چرا کاهوهای تازه را برنداشت))به خودت که می آیی، استاد چند قدمی از دکان دور شده است. یکدفعه از جا کنده می شوی و به دنبالش میدوی. نرمی صدای گامهایش ، توی دلت می ریزد.دیدن استاد، با محاسنی سفید و سیمایی نورانی، برای عابران کوچه هم دیدنی است. فکر میکنی شاید به خاطر اینکه جوانی، از رمز و راز کار او نمی توانی سر دربیاوری. استادی که عارف بزرگی است و حتی بزرگان هم از بسیاری از کارهایش، سر در نمی آورن، اما دلت می خواهد بدانی. میخواهی از این فرصت استفاده کنی و از کارهایش نیز، پند تازه ای بگیری، قدمهایت را تند میکنی گرمای نسیم شهر، در صورتت قل میدود، اما تو حواست نیست. سلام استاد. استاد می ایستد، آرام نگاهت میکند و پاسخ میدهد «سلام علیکم» با صدای لرزانت می پرسی! «استاد ، چرا از سبزی فروشی فقیر، کاهوهای مانده را خریدید، در حالیکه ......» بی اختیار بقیه حرفهایت را می خوری فوری به خودت می گویی «نکند سئوال بیجایی کرده باشم!» استاد نگاه عمیقش را به چشمایم می ریزد، نگاهی که بارها و بارها برایت شگفت آور بوده ، نگاهی که پر است از اسرار ناگفته! – آقاجان ، برای ما فرقی ندارد. من می دانم که این کاهوها خریداری ندارد. این سبزی فروش مستمند هم مجبور است آنها را دور بریزد. خواستم با خریدن آنها، کمکی به او شده باشد تا هم خسارتی به او نرسد و هم خدای نکرده به مجانی گرفتن عادت نکند1 حرفهای استاد تمام شده است. از او خداحافظی کرده و در امتداد کوچه، از تو فاصله می گیرد، تو هنوز در فکری، در فکر استاد، در فکر پاسخ زیبایش ، در فکر نگاههای عمیقش، در فکر سیمای آسمانی و جذابش، در فکر پند دلنشینش!
1-مرحوم آیة الله علامه میرزاسیدعلی آقا قاضی تبریزی(1366-1285 ه ق) و شاگرد جدانش، مرحوم آیة الله علامه طباطبایی، که هر دو از علما و عرفای بزرگ شیعه بوده اند..
&داستانی از صلوات برمحمد(ص) و آل محمد(ص)&
? پاداش صلوات : درمحضر آن امام صادق (ع) اسمی از پیغمبر(ص) برده شد، آقا فرمودند: برای آن حضرت زیاد صلوات بفرستید، چون هرکس یک صلوات برپیغمبر(صع) بفرستد: خداوند عالم، و فرشته ها هزاربار، در هزارصف، بر او صلوات می فرستند، و از مخلوقات و آفریده های خدا، کسی و چیزی نمی ماند، مگر همه آنها بر این بنده، رحمت و درود می فرستد، برای اینکه خدا و ملائکه برای او رحمت می فرستند، و هر کس به آن همه پاداش و جایزه و مژدگانی از خودش تمایل نشان ندهد، حقیقتاً آدم نفهم و نادان و متکبر و مغرور و خود خواهی است و خدا و رسول و اهل بیت از او بیزارند.(1)
-------------------------------
1-اصول کافی: ج 4 – باب صلاة علی النبی (صل الله علیه و آله و سلم)
گفتارهایی ازحضرت امام رضا(علیه السلام)
*ایمان دارای چهاررکن وپایه است:
1- توکل به خدا
2- خشنودی ورضابه مقدرات الهی
3- تسلیم دربرابرفرمان خدا
4- واگذاری اموربه خدا
*به دیدارهمدیگربرویدتانسبت به همدیگردوست گردید.
*باخویشاوندانت پیوندبرقرارکن گرچه باشربت آبی باشدوبهترین چیزی که باآن صله رحم می شود،خودداری ازآزارخویشاونداست.
*شخص بخیل آسایش ندارد،وبرای شخص حسود،لذت وخوشی نیست،شاهان بی وفاهستندوانسان دروغگو جوانمردی ندارد.
*خموشی دری ازدرهای حکمت است،هماناخموشی جلب محبت می کندوراهنمای هر کارنیکی است.
*بهترین مال،ثروتی است که بوسیله آن آبروی انسان محفوظ بماند.
*بادوست متواضعانه ،بادشمن بااحتیاط وباعموم مردم باگشاده رویی برخورد کن.
شیطان(مبحث دوم)
نیروهای شیطان
شیطان،نیروهای بیشماری را ازجنٌ وانس درخدمت خود داردکه سپاهیان اومحسوب می شوندودستورهایش رااجرامی کنند.
حضرت علی (ع) درخطبه قاصعه می فرماید:«ابلیس درهرامتی سپاهیان،یاران پیاده نظام وسواره نظام دارد»1
درمعارف اسلامی، شیطان،نفس ،وبرخی ازمردم به عنوان نیروهای شیطان وعوامل سه گانه وسوسه معرفی شده اند.
الف:نخستین عامل وسوسه خودشیطان است که درسوره ناس ویرخی ازسوره های دیگر،وسوسه ها به او استناد داده شده است.
ب:گاهی وسوسه هاازدرون انسان برمی خیزد.قرآن می فرماید:«ماانسان راآفریدیم وازوسوسه هایی که ازنفسش برمی انگیزد،آگاهیم.»2
سعدی می گوید:
مکن نفس امٌاره راپیروی که نا گه گرفتار درزخ شوی
مولوی نیزچنین می گوید:
نفس و شیطان هردویک تن بودند دردوصورت خویش رابنمودند
درمناجات امام سجاد(ع)چنین می خوانیم:
«خدایا !ازنفس سرکش به توشکوه می کنم که بسیار به بدی هافرمان می دهد،ودرخطاهامی شتابد، ودرمعصیت تو حریص است، وبه خشم تودست انداخته،ومرابه پرتگاههای هلاکت می برد.»3
ج:گاه وسوسه ازناحیه برخی ازمردم است مانند کسانی که با انسان برخورد می کنندوبا گفتارتردید آفرین یانوشته های وسوسه انگیز،عقاید وارزش های انسان راتضعیف می کنندودرانسان کشش ها وگرایشهای نامشروع پدید می آورند.
قرآن می فرماید:«پناه به خدامی برم ازشرٌ آن کسی که درسینه هاوسوسه می انگیزد چه ازجنس جنٌ وچه لزمردم.»4
(ادامه دارد)
_____________
1.نهج البلاغه،خطبه 192.
2.سوره ق،آیه 16.
3.مفانیح الجنان،مناجات شاکٌین
? کریمه اهل البیت )ع)
?حضرت فاطمه معصومه (س) درروز اول ذیقعده سال 173 هجری درشهرمدینه چشم به جهان گشود.
نام شریف آن بزرگوار فاطمه ومشهورترین لقب آن حضرت معصومه وسایرالقاب آنحضرت که درزیارتنامه غیرمشهور آمده بدین قرارذکرگردیده است : طاهره (پاکیزه )،حمیده (ستوده ) ،برّه (نیکوکار)، رشیده (رشدیافته ) ، تقیّه (پرهیزگار)، رضیّه (خشنودازخدا)، مرضیّه (موردرضایت خدا)و...
امام رضا(ع) ولقب « معصومه »
براساس پاره ای ازروایات ، این لقب ازسوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام واردشده است . چنان که فقیه بلند اندیش وسپیدسیرت شیعه ، علامه مجلسی (ره) دراین باره می گوید: امام رضا(ع) درجایی فرمود « هرکس معصومه را درقم زیارت کند ، همانندکسی است که مرازیارت کرده است » وشایدیکی ازدلایل « معصومه » نامیدن این بانو آن باشدکه عصمت مادرش حضرت زهرا(س) دراو تجلی یافته است .
کریمه اهل بیت
حضرت معصومه (س) درزبان دانشمندان وفقیهان گران قدرشیعه به لقب «کریمه اهل بیت » یادمی شود . براساس روءیای صادقه نسب شناس گرانقدر حضرت آیت اله العظمی سیدمحمود مرعشی نجفی این لقب ازطرف امام صادق (ع) برحضرت معصومه اطلاق شده است . دراین رویا امام صادق(ع) به آیت ا.. نجفی که با دعا و رازونیاز تلاش پیگیری زا برای یافتن قبر حضرت زهرا(س)آغازکرده بود ،خطاب فرمود : «علیک بکریمه اهل بیت» برتوباد به کریمه اهل بیت .
مظهر وفضایل
حضرت فاطمه معصومه(س) مظهر فضائل ومقامات است . روایات معصومان(ع) فضیلت ها ومقامات بلندی رابه آن حضرت نسبت می دهد.امام صادق (ع) دراین باره می فرمایند: «آگاه باشیدکه برای خداحرمی است وآن مکه است ،وبرای پیامبرخداحرمی است وآن مدینه است وبرای امیرمومنان حرمی است وآن کوفه است .بدانیدکه حرم من وفرزندانم بعدازمن قم است . آگاه باشیدکه قم، کوفه کوچک ماست ، بدانید بهشت هشت دروازه داردکه سه تای آن ها به سوی قم است . بانویی ازفرزندان من به نام فاطمه ، دختر موسی ، درآن جا رحلت می کند که باشفاعت او ، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند»
زیارت حضرت معصومه (س) ازمنظر روایات
درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه(س) روایات فراوانی ازپیشوایان معصوم رسیده است ازجمله هنگامی که یکی ازمحدثان برجسته قم به نام « سعدبن سعد» به محضر مقدس امام رضا(ع) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: «ای سعد! ازمانزدشما قبری است »وسعدمی گوید: فدایت شوم ! آیا قبر فاطمه دخترموسی بن جعفر(ع) را می فرمائید؟ امام می فرماید: «آری ،هرکس اورا زیارت کند ،درحالی که به حق اوآگاه باشدبهشت ازآن اوست» .
پیشوای جهان تشیع امام جعفرصادق(ع) نیزدراین باره می فرماید : «هرکس اورازیارت کند، بهشت براو واجب گردد» ودرحدیث دیگری آمده است « زیارت او، هم سنگ بهشت است ».
وفات حضرت معصومه (س)
یک سال بعداز هجرت برادر ،حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر واجرای رسالت زینبی وپیام ولایت به همراه عده ای ازبرادران وبرادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرده ودرهرشهر ومحل مورداستقبال مردم واقع می شد. این جابودکه آن حضرت چون عمه بزرگوارشان حضرت زینب (س) پیام مظلومیت وغربت برادر گرامیشان را به مردم مومن ومسلمان می رساندند ومخالفت خودو اهلیت (ع) راباحکومت حیله گر بنی عباس اظهارمی کرد. بدین جهت تاکاروان حضرت به شهر ساوه رسیدعده ای ازمخالفان اهلبیت که ازپشتیبانی ماموران حکومت برخوردار بودند سرراه راگرفتند وباهمراهان حضرت وارد جنگ شدند ، درنتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند ، حتی بنابرنقلی حضرت معصومه (س) رانیزمسموم کردند.
به هرحال ،یابراثراندوه وغم زیاد ازاین ماتم ویابراثر مسمومیت اززهرجفا ،حضرت فاطمه معصومه (س) بیمارشدند وچون دیگرامکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهرقم رانمود. پرسید: ازاین شهر«ساوه» تا«قم» چندفرسنگ است ؟ آن چه بود جواب دادند فرمود : مرابه شهرقم ببرید ،زیرا ازپدرم شنیدم که می فرمود: شهرقم مرکزشیعیان است . بزرگان شهرقم وقتی ازاین خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آنحضرت شتافتند ودرحالی که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان اشعری زمام ناقه آن حضرت را به دوش می کشید وعده فراوانی ازمردم پیاده وسواره گرداگرد کجاوه حضرت درحرکت بودند ،حدوداً درروز 23ربیع الاول سال 201 هجری قمری واردشهر مقدس قم شدند . سپس درمحلی که امروز «میدان میر»نامیده می شود شترآن حضرت درجلومنزل «موسی بن خزرج » زانوزد وافتخار میزبانی حضرت نصیب او شد وحضرت فاطمه معصومه (س) به مدت 17روز دراین شهر زندگی کرد ومحل عبادت آن حضرت درمدرسه ستیّه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است .
حضرت معصومه (س) دروز دهم ربیع الثانی سال 201 هجری به دیارباقی شتافته وپس ازدفن پیکرایشان موسی بن خزرج سایبانی ازبوریا برفراز قبرشریفش قراردادتااین که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال 256هجری قمری ، اولین گنبد رابرفرازقبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بیت(ع) ودارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.